پاره ای وجودم
یک تکه از وجودم که جلوی چشمام رشد میکنی پاک و دست نخورده یک ارگان حیاتی مثل قلب ..یک آینه تمام نما از اعمالم...از زندگی یک مادر تمام وقت بودن رو انتخاب کردم تمام دقایقم از آن تو....تو بزرگ شو مرد شو و من کم کم به انتها برسم به جایی برسم که وقتی میبینمت با خود زمزمه کنم :روزی آمد که من در تک تک سلول های تن تو جاودانه شدم وتو ادامه همه آنچه من نامیده شدم هستی... ...
نویسنده :
فائزه
2:08